Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارسینه»
2024-04-29@02:30:34 GMT

با بدل سید حسن نصرالله آشنا شوید +تصاویر

تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۷۹۷۲۲۳

با بدل سید حسن نصرالله آشنا شوید +تصاویر

اخیرا در فضای مجازی عکس‌هایی منتشر می‌شود که بسیار شبیه به سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله بوده و اغلب گمان می‌کنند که این تصاویر٬ مربوط به دوره جوانی سید نصرالله است؛ اما واقعیت این است که این عکس‌ها متعلق به یک شهید عضو مقاومت است.

هر از چندگاهی تصاویری در شبکه‌های اجتماعی مشاهده می‌کنیم که ادعا می‌شود، عکس‌های قدیمی سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این عکس‌ها که صاحب آن لباسی شبیه به نصرالله دارد و عینک هم زده٬ درواقع متعلق به شهید حاج علی محمدسلمان (ابوعباس) است.


شهید حاج علی محمدسلمان (ابوعباس)

اما شهید علی سلمان کیست؟

شهید سلمان در ۱۴ فوریه سال ۱۹۶۷ میلادی متولد شد. اصالت او به منطقه جنوب شبعا بازمی‌گردد٬، اما در عرمتی به دنیا آمد و بزرگ شد.

خانواده ابوعباس با آغاز جنگ داخلی مجبور به مهاجرت به بیروت شدند و وی مقطع تحصیلی ابتدایی و راهنمایی خود را در مدرسه عین الرمانه گذراند.


شهید حاج علی محمدسلمان (ابوعباس)

علی محمدسلمان به هیئت امام زمان (عج) و گروه امام‌رضا (ع) در بئر العبد و پس از آن در سال ۱۹۸۵ به مقاومت اسلامی پیوست. وی با گذراندن چندین دوره جهادی اجازه یافت تا در تیم سیدحسن نصرالله که در آن زمان عضو شورای حزب‌الله بود فعالیت کند. نزدیکی و روابط صمیمی این دو برای همه شناخته‌شده بود. شهید سلمان در چندین ماموریت مهم جهادی شرکت کرد و قدرت و اعتماد به‌نفس خود را نشان داد. او هم‌چنین به خوش‌رفتاری معروف بود.

شهید ابوعباس در نهایت در ۲۵ دسامبر سال ۱۹۸۹ در منطقه کفرملکی به شهادت رسید و در روضه‌الشهدای منطقه جبانه الرادف در ضاحیه جنوبی بیروت به خاک سپرده شد.


شهید حاج علی محمدسلمان (ابوعباس)


شهید حاج علی محمدسلمان (ابوعباس)

سه برادر شهیدی که خونشان حنای جنوب لبنان شد

در دشتی میان منطقه البازوریه و طیردبا٬ بدن پاک یک مجاهد ۳۳ روز در میان سنبله‌های گندم ماند. جسم او در راه عشق به خدا از بین رفت و از این مجاهد تنها چندین تکه لباس و یک ساعت براق و یک تسبیح که بر گردنش آویزان بود باقی ماند. نشانه‌هایی که صاحب این گندم‌زار از این جسد می‌دهد، ما را به شهید محمد عبدالحسن حدرج می‌رساند.

محمد به همراه دو تن از دوستانش٬ عملیاتی در منطقه البازوریه ترتیب دادند که درآن تعدادی از نیرو‌های صهیونیستی به هلاکت رسیدند. این مجاهدان پس از فرار از این منطقه به دره‌ای میان طیردبا و البازوریه بازگشته و میان درخت‌های لیمو پنهان شدند. اما دشمن وحشی‌تر از این حرف‌ها بود و با یک بمباران هوایی در بالای این دره٬ دو دوست محمد را به شهادت رساند.

در این حال محمد تلاش کرد تا جایی پناه بگیرد یا به منزل عمه خود در طیردبا که مقصد همیشگی او برای نوشیدن چای با جوانان مقاومت بود برود. اما دشمن غاصب به او فرصت نداد و از همه طرف محمد را به گلوله بست و در نهایت در آن روز یعنی ۲۱ فوریه ۱۹۸۵ به شهادت رسید.


شهید محمد حدرج

یوسف٬ برادر محمد از این عملیات خبر داشت و خودش را موظف می‌دانست تا جسد برادرش را بازگرداند. او جسد برادرش را با یک اسم ناشناخته توسط صلیب سرخ ارسال کرد، اما خودش در مراسم خاکسپاری او شرکت نکرد؛ چرا که ادامه راه او و کامل کردن جهادش واجب‌تر بود و یوسف می‌دانست که کار مقاومت خلاء‌پذیر نیست.

۱۷ روز از شهادت محمد می‌گذشت که یوسف در یک عملیات نظامی ضد دشمن شرکت کرد و با یک ماشین تویتای کوچک برای شناسایی پهپاد‌های " MK" رژیم صهیونیستی و جمع آوری اطلاعات دقیق از آن مامور شد.


شهید یوسف حدرج

نیرو‌های دشمن این بار در جایی که قرار بود یوسف و دوستانش از آنجا بگذرند کمین کرده بودند. باوجود هشدار‌های یکی از همراهان٬ یوسف برای عبور از این راه مصر بود. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که گلوله‌های دشمن از هر طرف روی ماشین ریخت. دوستان یوسف توانستند از آنجا دور شده و در یکی از گندم‌زار‌های اطراف پنهان شوند، اما برادر محمد نیز مانند او شهید شد؛ ماشین یوسف درحالی که داخل آن بود، آتش گرفت و او نیز به همراه ماشین سوخت. از آنجایی که دشمن وحشی و غاصب موانعی را در آن منطقه ایجاد کرده و همه مذاکرات صلیب سرخ و یونیفل نیز در خصوص بازگرداندن جسد شکست خورد، جسد یوسف به مدت یک هفته کامل در ماشین ماند. این اتفاق مربوط به آوریل ۱۹۸۵ است.

پس از یک هفته دشمن مجبور به عقب‌نشینی شده و جوانان مقاومت، جسد یوسف را که چیزی از آن باقی نمانده بود بازگرداندند. آخرین کلماتی که یوسف به زبان آورد این بود که برادران مرا ببخشید و پس از آن دوبار "یا حسین" گفت.


شهید حسن حدرج

پس از شهادت محمد و یوسف، برادرشان حسن وظیفه تسکین درد مادر را که دو فرزند خود را از دست داده بود، داشت. حسن عاشق عکاسی بود و لحظات را با تصاویر مستند می‌کرد، در محور‌ها و جبهه‌ها و طبیعت به دنبال سوژه عکاسی بود و مناسبت‌های اسلامی را نیز به خوبی پوشش می‌داد. درواقع حسن کار نظامی و هنری را باهم انجام می‌داد. او به کمیته هنری پیوست و خوش‌نویسی را در بقاع آموخت.

اما مزدوران موساد اجازه ندادند تا حسن رویاهایش را ترسیم کند. آن‌ها دو مین را در ماشینی که مدت‌ها در منطقه عملیات‌ها دیده می‌شد گذاشتند و او نیز مانند یوسف به همراه دوستش در جولای ۱۹۸۷ شهید شد که البته اثری از جسدش باقی نماند.


شهید حسن حدرج

آن‌ها شهید شدند و حاج ابراهیم حدرج برادر دیگرشان در گفتگو با سایت العهد توضیح داد که برادرانش چگونه یکی پس از دیگری به ملکوت رفتند. او گفت که شهادت برادرانش دو وجه مشترک داشت: اول اینکه هرسه آن‌ها در روز پنجشنبه شهید شدند و دوم اینکه جسد هرسه آن‌ها کاملا از بین رفت؛ گویی که سه روح در یک بدن به هم پیوستند.


پدر شهیدان حدرج


پدر شهیدان حدرج

حاج حدرج اظهار کرد که آن‌ها گاهی با پای پیاده به سمت جنوب می‌رفتند و در شبانه روز همواره و کاملا خستگی‌ناپذیر تحرکاتی را انجام می‌دادند. ابراهیم ادامه داد هدف برادرانش این بود که روزانه ۷ تا ۱۰ عملیات را ترتیب داده و باوجود امکانات محدود، دشمن را مجبور به عقب‌نشینی کنند.

منبع: پارسینه

کلیدواژه: سیدحسن نصرالله حزب الله لبنان لبنان رژیم صهیونیستی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۷۹۷۲۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

علی‌اکبر قربان شیرودی را می‌شناسید؟

شهید شیرودی بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به هلی‌کوپترش، باز سرسختانه می‌جنگید.

به گزارش ایسنا، علی‌اکبر قربان شیرودی  دی ماه ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود از توابع شهرستان تنکابن متولد شد. پس از گذراندن سال سوم متوسطه در زادگاه خویش، برای ادامه تحصیل راهی تهران شد و همراه با کار به تحصیل خود ادامه داد. شیرودی با اتمام تحصیلات متوسطه در سال ۱۳۵۱ وارد ارتش شد و دوره مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رساند. سپس دوره هلی‌کوپتری کبرا را در پادگان اصفهان گذراند و با درجه ستوانیاری فارغ‌التحصیل شد.

وی پس از سه سال خدمت در ارتش به کرمانشاه رفت و با خلبان احمد کشوری آشنا شد. شیرودی از ارتشیانی بود که با اوج‌گیری جریانات انقلاب اسلامی به صفوف راهپیمایان پیوست و به دستور حضرت امام (ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، او نیزخارج شد. پس از خروج از پادگان درصدد تشکیل گروهی چریکی برآمد و با تعدادی از دوستانش در کرمانشاه در این زمینه اقدام کرد تا اینکه امام خمینی (ره) به میهن بازگشتند و انقلاب به پیروزی رسید.

شیرودی که در جریانات پیروزی انقلاب با پیشمرگان کرد مسلمان همکاری کرده بود، با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به سپاه غرب کشور پیوست.

وی که با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به منطقه کرمانشاه رهسپار شده بود در جریان یکی از مأموریت‌های خود با سرپیچی از فرمان بنی‌صدر مبنی بر تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات منطقه، به همراه دو خلبان همفکر خود و با دو هلیکوپتری که در اختیار داشتند، در طول ۱۲ ساعت پرواز بی‌نهایت حساس و خطرناک که وی به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد.

شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاری‌های مهم جهان منعکس شد. بنی‌صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقا درجه داد، اما وی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته‌اش را دیدار با حضرت امام و بیان کارشکنی‌های بنی‌صدر و بی‌تفاوتی برخی از فرماندهان اعلام کرد.

در همان ایام به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا یافت، اما طی نامه‌ای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ چنین نوشت:

«اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگ‌ها شرکت نموده‌ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته‌ام و به دستور رهبرعزیزم به جنگ رفته‌ام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بوده‌ام، برگردانید. »

با اوج گیری جنگ در کردستان، شیرودی و چند تن دیگر از خلبانان وارد جنگ شدند. شیرودی در عملیات‌های پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط استراتژیکی غرب کشور وارد کرد. در ۱۳ دیماه ۱۳۵۹ وقتی خیانت‌های آشکار بنی‌صدر را دید به افشاگری پرداخت و از شنوندگان سخنانش خواست با ایمان و اسلحه و چنگ و دندان از میهن اسلامی دفاع کنند. در همین ایام علی اکبر شیرودی را به خاطر بازپس گیری ارتفاعات بازی‌دراز بازداشت تنبیهی کردند و در واکنش به این مساله، روحانیون متعهد و اعضای سپاه کرمانشاه مراتب ناراحتی خود را در اسرع وقت به اطلاع اعضای شورای عالی دفاع از جمله آیت‌الله خامنه‌ای و حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی رساندند و حکم بازداشت وی منتفی شد.

شیرودی بالاترین ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به هلی‌کوپترش، باز سرسختانه می‌جنگید. شیرودی پس از چند هزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ سرانجام در آخرین عملیات پروازی خود (۸ اردیبهشت ۱۳۶۰) در منطقه بازی دراز، هنگامی که عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره‌انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سرپل‌ذهاب گسیل داشته بود، به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.

خلبان یاراحمد آرش که به همراه شهید شیرودی در این عملیات پروازی شرکت داشت، درمورد چگونگی شهادت این خلبان دلاور می‌گوید: «بارها او را در صحنه جنگ دیده بودم که خود را با هلیکوپتر به قلب دشمن زده و حتی هنگام پرواز مسلسل به دست می‌گرفت. در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم، ناگهان گلوله یکی از تانک‌های عراقی به هلیکوپتر اصابت کرد و در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به همان تانک شلیلک کرده و آن را منهدم نمود و خود نیز به شهادت رسید. »

پیکر پاک شهید شیرودی پس از تشیع باشکوه در روستای شیرود تنکابن آرام گرفت.

پس از شهادت شیرودی، شخصیت‌های مملکتی نسبت به شخصیت والا و سلوک اخلاقی وی اظهارات مختلفی کرده‌اند؛ از جمله حضرت آیت‌الله خامنه‌ای او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می‌کنند.

صاحب نظران جنگ‌های هوایی، او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیده‌اند؛ چنانکه شهید تیمسار فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش، وی را ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی‌دراز، میمک، دشت‌ذهاب و پادگان ابوذر توصیف کرده و می‌گوید: " او غیرممکن‌ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام دادم، امام در مورد وی فرمودند: " او آمرزیده است".

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • پدر شهید محمد ملکپور آسمانی شد
  • اجرای بیش از ۴۰۰ برنامه فرهنگی در لرستان
  • شهید شیرودی خلبان تیزپرواز آسمان ایران
  • انتشار کتاب یوسف گم گشته باز آید در ماهشهر
  • آسمانی شدن پدر شهید در نقنه
  • علی‌اکبر قربان شیرودی را می‌شناسید؟
  • آسمانی شدن پدر شهید در تالش
  • شهید مطهری زمان شناس و با بصیرت بود
  • کتاب «یوسف گم گشته باز آید» در ماهشهر منتشر شد
  • صدای پای بازیکن نام آشنا در استقلال گوش می‌رسد/ این شادی گل بی دلیل نبود!