Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «بی باک نیوز»
2024-04-29@07:31:18 GMT

وضعیت فلسفه و مشاهیر در قرقیزستان

تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۹۵۸۹۰۵

وضعیت فلسفه و مشاهیر در قرقیزستان

سرویس دین و اندیشه پایگاه خبری تحلیلیبی‌باک؛ بخش مهمترین عناوین:


پیشنهاد می‌شود ارتباطی بین جامعه فیلسوفان قرقیز و انجمن حکمت و فلسفه ایران برقرار شده تا بلکه زمینه ای برای راه اندازی دوره‌های آموزشی فلسفه اسلامی – ایرانی در آنجا فراهم شود.

به گزارش خبرنگار بی‌باک، گزارش ذیل که گویای وضعیت فلسفه در کشور قرقیزستان است را رایزنی فرهنگی کشورمان در قرقیزستان تهیه و در اختیار ما قرار داده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ظهور فلسفه قرقیزی تعامل فرهنگ‌های معنوی اقوام همسایه نقش اساسی ایفا کرده است. قرقیزها با داشتن مشترکات بسیار با همسایگان ترک‌زبان خود در سیر تاریخی ویژگی‌های خاص خود را حفظ کردند که در مفاهیم فلسفی انعکاس پیدا کرده است. فرهنگ قرقیزی متأثر از نوع زندگی عشایری بوده است. افکار طبیعت گرایانه در رشد این فرهنگ تأثیر داشته است. عناصر تفکر اجتماعی و فلسفی در جهان بینی مردم قرقیز در وهله اول در اسطوره‌های آنها، اعتقادات اسلامی و دانش‌های تجربی (عملی) متجلی شد. منشا دیگر شکل‌گیری و توسعه فلسفه قرقیزی فولکلور یا فرهنگ عامه ملی قرقیزستان و سنت شفاهی غنی است. در فرهنگ عامه اصالت فرهنگ معنوی مردم قرقیزستان، هویت ملی و ذهنیت آن نهفته است.

در داستان‌های حکمت‌آمیز، ترانه‌ها، حماسه‌های مردمی، ضرب المثل‌ها زندگی اجتماعی مردم قرقیز، فعالیت‌ها، مشاغل و شیوه زندگی منعکس شده است. در فرهنگ عامه، نمونه‌های بسیار از تفکرات ساده فلسفی دیده شده است که درک عینی مردم را از جهان می‌رساند. مردم در خصوص عینیت و مادیت پدیده‌های طبیعی و مشکلات زندگی اجتماعی به درستی قضاوت می‌کنند. توضیح جهان مادی یک توجیه واضح نداشته است بلکه تنها در مقایسه و تطبیقات ساده و بی تکلف، تصورات حسی و بصری تبیین می‌شد. بنابراین، در ذهن مردم فقط پیش‌نیازهای خاصی برای ظهور تفکر فلسفی وجود داشت.

قرقیزها در سیر تاریخی خود بخشی از تمدن عشایری بودند زیرا از جهان‌بینی خاص، رویکردهای ویژه نسبت به طبیعت، جامعه و تفکرات منحصر بفرد برخوردار هستند.

دیدگاه‌های فلسفی یوسف بالاساغونی

یکی از نخستین بنیانگذاران فلسفه قرقیزی یوسف بالاساغونی بوده است. فلسفه قرقیزها در آثار وی جایگاه خاصی دارد که زندگی، آداب و رسوم و فرهنگ اقوام ترک زبان ساکن در خاک قرقیزستان امروز را به تصویر کشیده است.

یوسف خاص حاجب شاعر بنیان‌گذار شعر ترکی (۱۰۷۰-۱۰۱۸ م.) نماینده مکتب غربی در فلسفه سده میانه بوده است.

«قوتادغو بیلیگ» نخستین اثرترکی- اسلامی‌است که در سال ۴۶۲ ه. ق. ۱۰۶۹م. دربالاساغونوکاشغر، از شهرهایآسیای میانهو از مراکز قلمروقراخانیان (ایلک خانیان-آل افراسیاب) توسطیوسف خاص حاجب بالاساغونیسروده شده ‌است و به قولآرمینیوس وامبری، "نخستین اثری است که به ما امکان می‌دهد که به وضع اجتماعی و اداری ترکان نظری بیندازیم" .

یوسف بالاساغونی

واژه «قوتادغوبیلیگ» در دوران مغول نیز وجود داشته که به مجموعه کلمات قصار منسوب بهچنگیزخاناطلاق می‌شده است که مانندیاسایچنگیزی، به عنوان یک ماخذ قانون در امپراطوری مغول بدان استناد می‌شد. فرضیه‌ای ارائه شده‌است که بر اساس آن قوتادغو بیلیگ اویغوری یوسف بالاساغونی، دست کم در پدید آمدن عنوانش بر مغولان تاثیر نهاده است و در پدید آمدن قوتادغو بیلیگ چنگیزی نقش داشته (چه بسیاری از آثار مکتوب مغولی تحت تاثیر منابع اویغوری بوده اند) ولی از زمان انتشار اثر محمود کاشغری، دیگر تردیدی باقی نمانده که اتباع قراخانیان، خود را اویغور نمی‌دانستند (اگرچه از خط اویغوری استفاده می‌کرده‌اند) و زبانی که یوسف بالاساغونی بدان می‌نوشته، ترکی اویغوری نبوده است بلکه به زبان ترکی خاقانی بوده است. از طرفی دیگر غیر ممکن به نظر می‌رسد که قوتادغوبیلیگ بغراخان، که روح اسلام به حد اعلای درجه در آن نفوذ کرده است، از طرف اویغورهایی که بودایی و مسیحی باقی مانده بودند، مورد قبول قرار گرفته باشد و بعد به نوبه خود از طریق آنان بر مغولان هم اثر گذاشته باشد.

این کتاب مشتمل بر ۶۶۴۵ بیت و در ۸۸ باب تنظیم گردیده ‌است و معنی کتاب "دانش سعاتبخش" است. این کتاب در واقع در بردارنده علم سیاست مدنی وتدبیر منزل، حکمت و علم قدیم است چنان که بارتولدآن را باقابوسنامهو برخی دیگر باسیاست نامهقابل مقایسه دانسته‌اند. اشعار آن بر وزنعروضیاست و بر وزنشاهنامه فردوسینوشته شده ‌است ولی در میانه‌های اشعار، اشعاری بر وزن هجاییکه بایاتی نامیده می‌شوند نیز دارد. زبان اثر به رغم وجود پاره‌ای از لغات فارسی و عربی در آن، بطور کلی دارای ویژگی‌های ترکی خالص است و از ژانرهای مختلف ادبیات شفاهی و نیز مطالببر گرفته از منابع عربی، فارسی، چینی و یونانی در آن استفاده شده‌ است. کتاب پس از مقدمه که در ستایش پروردگار و نعت حضرت رسول و خلفا و بزرگداشت خاقان زمان و ذکر سبب تالیف آن، وارد متن اصلی می‌شود داستانی است بر اساس پرسش و پاسخ‌های بین چهار قهرمان اصلی و خیالی که هر کدام نماینده مفهومی مشخص هستند. این چهار شخصیت عبارت اند از: ۱- گون توغدو: فرمانروا که نماینده و سخن گوی قانون و عدالت است.۲- آی توغدو: وزیر که نماینده و سخن‌گوی دولت و حکومت است.۳- اوگدولمیش فرزند وزیر که سخن‌گوی عقل است و ۴- اودگورموش: زاهدی که نماینده قناعت و انزواست. داستان با مرگ طبیعی وزیر و فرزندش پایان می‌پذیرد. اثر شاید از آن روی که سالهای واپسین زندگی یوسف سروده شده‌ است مشحون از روحیه ناامیدی است.

یوسف بالاساغونی پیرو مکتب «زمان» بوده است. فیلسوفان مکتب زمان از آخرت می‌نوشتند. بالاساغونی ضمن اعتقاد به عاقبت به خیری مردم را به حفظ سنت، دوستی و وفاق، زندگی شایسته فرا می‌خواند. مهمترین اندیشه‌های فلسفی بالاساغونی پایبندی به سنت، خوش خلقی حاکم، عدم تجاوز به مال دیگران و آزادی هر یکی از انسان‌ها بوده است.

یوسف بالاساغونی تحت تأثیر اندیشه‌های بزرگان مکتب مشائی مانند فارابی، بیرونی، ابن سینا قرار گرفت و نسبت به جهان پیرامون دیدگاه وحدت وجودی پیدا کرد زیرا وی معتقد بود که جهان خلق شده بدست خداوند براساس قوانین داخلی و مستقل خود عمل می‌کند.

از نظر جنبه سیاسی و حقوقی کتاب قوتادغو بیلیگ دارای ارزشی بسیار بوده و مجموعه احکام و قوانین اخلاقی و رفتاری در جامعه ارباب-رعیتی به شمار می‌رفت.

در اندیشه‌های بالاساغونی در خصوص مدل جهان و توسعه آن عقاید ماتریالیستی وجود دارند. این متفکر قانون محل و حرکت اجسام آسمانی و سیاره‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد. یوسف بالاساغونی ضمن مطالعه عالم ستاره‌ها دوازده صورت فلکی را توصیف می‌کند.

اندیشه‌های بالاساغونی در خصوص ساختار هستی مشترکات زیادی با فلسفه ارسطو و بطلمیوس دارد. ولیکن با توجه به دستاوردهای علوم طبیعی آن روزگار، این متفکر معتقد به نظریه کرویت زمین بوده است که دور محور خود می‌چرخد. وی ضمن پیروی از سنت‌های فیلسوفان باستان بر آن بود که واقعیت پیرامون متشکل از عنصر چهارگانه مادی (خاک، هوا، آب و آتش) بوده و این چهار عنصر پایه و اساس جهان و حیات در زمین هستند. در دیدگاه وی چهار عنصر طبیعی برغم تفاوت‌های کیفی با یکدیگر ارتباط نزدیک دارند. ماترئیالیسم ساده انگارانه بالاساغونی با افکار جدلی وی ارتباط نزدیک دارد. وی می‌گوید که تمام پدیده‌های طبیعی و اجتماعی بطور قانونمند توسعه و تغییر می‌یابند.

این فیلسوف در زمینه معرفت‌شناسی ایده‌های پربار در خصوص منشاء و ماهیت آگاهی، نقش عقل و دانش در زندگی مردم ارائه نموده است. در نظریه معرفت این متفکر گرایشات ماتریالیستی نیز وجود دارد. مانند سایر پیروان مکتب مشا، وی به عنوان عقل‌گرا عمل می‌کند و ذهن را یک نیروی خلاق، ابزار درک روابط بین اشیای جهان مادی می‌داند. در فلسفه وی عقل به انسان نور دانش می‌تاباند. در آن زمان، شاعر نقش ادراک حسی را در کشف حقیقت انکار نمی‌کرد.

باید گفت که بالاساغونی نقش مغز را در فعالیت‌های فکری انسان مطرح می‌کند، بنابراین در اثر قوتادغو بیلیگ تلاش‌های روشن‌فکران را برای مطالعه علوم غیر مذهبی و آزاداندیشی نشان می‌دهد. بالاساغونی به هم‌عصرانش می‌گوید که درک بدون دانش امکان‌پذیر نمی‌باشد: برای درک دنیای پیرامون باید بطور پیوسته سطح علمی و دانش خود را ارتقا داد. علم و دانش برای انسان هم سلامتی، هم نور روح، خرد، سعادت و ... است.

یوسف بالاساغونی به خوبی می‌دانست که زمین‌های فتح شده را نمی‌توان با زور اسلحه نگاه داشت. لذا یک دستگاه دولتی سازمان یافته و قوی ضروری است تا بتواند با خطر مداخله خارجی مقابله کند. این دستگاه باید با درایت باشد تا از منافع اقشار خاص مردم دفاع کند و تا حدی آماده باشد تا به اخذ مالیات‌ها و عوارض در کشور سامان بدهد.

در دیدگاه‌های این فیلسوف نسبت به جامعه و انسان، انسان دوستی عمیق نهفته است. وی رویکردی عقل‌گرا نسبت به درک اتفاقات اجتماعی دارد و به نقش مهم عوامل مادی اشاره می‌کند. بالاساغونی در ارائه افکاری رئالیستی در تفکر فیلسوفان سده میانه سهم بسزایی داشته است.

جهان‌بینی این شاعر تلفیقی از دستاوردهای فرهنگی شرق و غرب قرن ۱۱ م. بوده است. اندیشه‌های وی نقاط قوت و ضعف دوره پیشین را داشته است. فلسفه وحدت وجودی وی سرشار از افکار واقع گرایانه، رویکردهای عقل‌گرایانه نسبت به پدیده‌های طبیعت اجتماعی بوده و ظرفیت‌های بسیار برای انکار ایده‌های مغرضانه الهیات و آرمان‌گرایی در خود داشته است.

در عین حال باید گفت که وی در حل بیشتر مسایل فلسفی و جامعه شناختی تردید داشت و گاهی متأثر از تأثیر الهیات و عرفان بود. علی رغم محدودیت‌هایی در جهان‌بینی یوسف بالاساغونی، تعلیم اخلاقی وی در کل برای آن دوره مترقی بوده است. در منظومه وی به درک مردم از اخلاق اشاره شده که هم با فکر سده میانه و هم با واقعیات امروز نیز هماهنگ است.

سلیمان باقیرغانی

سلیمان باقیرغانی پیرو طریقت یسویه بود. یسویه طریقتی است کهخواجه احمد یسوی (متوفی به سال ۵۶۲ ق.) معروف به پیر ترکستان تاسیس نموده است. طریقتی که او بنیان گذارد توسط شاگردان و خلفایش گسترش یافت و مهمترین و گسترده‌ترین طریقت صوفیه در میان ترکان آسیای مرکزی تا زمان به وجود آمدننقشبندیهبود. اکثر خلفای این طریقت پسوند آتا را پس از نامشان دارند. اولین خلیفه او "منصور آتا" پسر ارسلان بابا بود (ارسلان بابا اولین مرشد احمد یسوی بود) دومین خلیفه او،"سعید آتای خوارزمی". سومین خلیفه اش " حکیم آتا" یا سلیمان باقیرغانی است. از میان خلفای او معروفترینشحکیم آتاست. در ترکستان پیرامون زندگی وی افسانه‌های بسیاری شکل گرفته است. او به روایتی ۲۰۰ سال پس از مرگ یسوی وفات نمود و مزار او در چند جای ترکستان که معروفترینش خوارزم است سال‌ها محل زیارت زوار بوده است. چند کتاب ترکی با نام‌های "کتاب باقیرغان"، "کتاب مریم"، "کتاب آخر زمان" و " دیوان حکیم آتا" به او نسبت داده می‌شود که کتابهای بسیار معروفی نزد ترکان و تاتارها و ترکمنها بوده ولی مانند کتابدیوان حکمتخواجه احمد یسوی، در صحت انتساب تمامی آنها به وی جای شک وجود دارد و احتمالا بعدها توسط دیگران مطالبی از آنها کم و مطالبی به آنها اضافه شده است و تغییر زیادی یافته است. در برخی منابع آمده است که حکیم آتا،" عنبر آنا" دختر "بغراخان" را به زنی می‌گیرد، و پس از مرگ، معروفترین خلیفه وی،"زنگی آتا" ازخوارزمبهتاشکندآمده و با عنبر آنا ازدواج می‌کند. زنگی آتا از فرزندان ارسلان بابا و عرب نژاد بوده مزار او در فاصله ۸ کیلومتری شهر تاشکند بهسمرقنداست. چهار خلیفه او عبارت بودند از: اوزون حسن آتا، سید آتا، صدر آتا و بدر آتا که معرفترینش سید آتا و معروفترین خلیفه او اسماعیل آتاست. این سلسله خلفا در منابع مختلف متصوفه به گونه‌های مختلفی ثبت شده و اکثرا داستان‌های افسانه‌ای درباره اشان گفته شده است.

یکی از نخستین کسانی که اشعاری به سبکدیوان حکمت یسویسرود، حکیم سلیمان‌آتا یا سلیمان باقیرغانی، خلیفۀ سوم احمد یسوی بود که آثاری چونکتاب باقیرغان، کتاب آخرزمانوکتاب مریممنسوب به اوست. از میان این آثار که تا دورۀ معاصر نیز در آسیای میانه همچنان با اشتیاق مطالعه می‌شده‌اند،کتاب باقیرغانکه به نام "مجموعۀ اشعار حکیم سلیمان آتا" نیز مشهور است، در واقع منظومۀ صوفیانه‌ای است که در آن اشعار مختلف به اوزان هجایی و عروضی، از شاعران مختلف با تخلص‌های گوناگون یافت می‌شود و چنین به نظر می‌رسد که در طول زمان، شاعران مختلف ترک اشعار صوفیانه‌ای را که سروده بودند، به‌تدریج به این منظومه افزوده‌اند. اشعاری که در این مجموعه با تخلص‌های گوناگونِ خودحکیم آتا آمده است، از نظر مضمون، سبک و گرایش عرفانی بسیار شبیه به اشعار موجود دردیوان حکمتاست.

وی در اشعارش به درک مذهبی و عرفانی پدیده‌ها، سرسپردگی و تسلیم کامل و زهد دعوت می‌کرد. کتاب باقیرغانی یکی از آثار ادبیات عرفانی قرن ۱۲ میلادی است که برای همه اقوام ترک‌زبان مشترک می‌باشد. علی رغم رایج بودن حکمت‌های عرفانی وی در میان همه اقوام ترک زبان دشت قپچاق و آسیای مرکزی، میراث مکتوب این عالم در قرن ۱۹جمع‌آوری گردید و چند بار در سال‌های مختلف در قازان و استانبول تحت عنوان «باقیرغانی کتابی» (کتاب باقیرغانی) به چاپ رسید.

بخش اول این کتاب اشعار عاطفی، بخش دوم حکمت‌های تعلیمی و فلسفی (عرفانی)، بخش سوم مدحیات خداوند (معراج‌نامه)، بخش چهارم حماسه آخر زمان و بخش پنجم کتاب "بیبی مریم" است.

موضوع اصلی کتاب دعوت به انسانیت، تقوا، خلوص معنوی است.

به گفته این عالم، برای اینکه هر یکی از انسان‌ها بتواند به عالی‌ترین مرحله معنویت برسد باید حق را بشناسد. برای نیل به این هدف عالی انسان باید چهار مرحله را طی کند که این مراحل شامل شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت است. هر یکی از این چهار مرحله متشکل از ده مقام است. تنها کسی که ۴۰ مقام چهار مرحله را درک نماید می‌تواند چهره خدا (حقیقت) را ببیند.

در کتاب باقیرغانی اهمیت ویژه به قوانین و شرایط تصوف و نیز نقش انسان در جامعه از دیدگاه انسان دوستی داده می‌شود. باقیرغانی می‌گوید که نباید از شادی‌های زندگی و عشق و محبت، درک علم و هنر که از سوی خداوند اعطا شده‌اند صرف نظر کرد. انسان می‌تواند با دوست داشتن هم نوع خود، خدا را نیز دوست داشته باشد. مولف در کتاب بیبی مریم در خصوص پیامبران، قدیسان، خلقت از دیدگاه عرفان و تصوف می‌پردازد. داستان‌هایی در خصوص حضرت عیسی و مریم، زندگی و مرگ، خیر و شر و ... بیان می‌شوند.

حماسه ماناس منشأ فرهنگ معنوی ملت قرقیز

برای ملت قرقیز، انتقال میراث تاریخی و فرهنگی به صورت نسل به نسل اهمیت ویژه‌ای دارد. حماسه ملی ماناس نه تنها قله میراث اندیشه و افکار اجداد قرقیز درباره حوادث قهرمانی در تاریخ آن ملت است، بلکه گوهر فرهنگ حماسی جهان نیز به شمار می‌آید. از لحاظ خصوصیات نوع ادبی، ماناس را باید به حماسه‌های قهرمانی نسبت داد. از جهت پوشش خبری وقایع و حجم کمی داستان نیز این حماسه، منحصر به فرد و فراتر از مرزهای سبک سنتی است؛ به گونه‌ای که کتابی شبیه به آن در جهان وجود ندارد.

حماسه ماناس محصول قرن های ۱۰ تا ۱۳ میلادی است. این رزمنامه ۱۸ جلد دارد و نه تنها حاوی اشعار رزمی است، بلکه دایره‌المعارفی برای پژوهش و تحقیقات تاریخی، جغرافیایی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی و زبان قرقیزی محسوب می‌شود .

پهلوان ماناس

پهلوان «ماناس» افتخار قرقیزها و یک راهنمای ایدئولوژیک برای آنان محسوب می‌شود.

ماناس در تاریخ قرقیزها ثبت نشده اما مردم قرقیز نسل به نسل به طور شفاهی این حماسه را حفظ کرده‌اند. «ماناس» یک حماسه است که بدون حفظ کردن مستقیم خوانده می‌شود.

حماسه «ماناس» مروارید درخشانی در گنجینه قرقیزها است که داستان‌ جنگ ۸ نسل از یک خانواده را برای وحدت اقوام پراکنده و همبستگی ملل و مقابله با تجاوز خارجی به تصویر می‌کشد.

حماسه سه‌گانه ماناس متشکل از ۵۰۰ هزار مصراع و سه بخش منظوم به نام‌های ماناس (قهرمان اصلی حماسه)، سِمِتئی (پسر ماناس) و سِیتِک (پسر سمتئی) می‌باشد. موضوع اصلی این اثر مبارزه آشتی‌ناپذیر قرقیزها در جهت آزادی یافتن از یوغ خارجی است. ماناس نه تنها آیینه تاریخ ملت بوده بلکه تمام جنبه‌های زندگی قرقیزها را منعکس می‌کند. در این اثر آداب و رسوم، سنت‌ها و احکام و قواعد اخلاقی و سلایق، افکار در خصوص خوبی‌ها و بدی‌های انسان، محیط زیست، مفاهیم مذهبی، دانش‌های پزشکی و جغرافیایی توصیف شده است. ماناس دیدگاه‌های فلسفی در خصوص زندگی معنوی و اجتماعی مردم دارد. ایده وحدت و همبستگی و میهن‌پرستی در هر یکی از بخش‌های این حماسه مطرح می‌شود. وطن با طبیعت سخاوتمند، فراوانی، پدیده‌های طبیعی تطبیق می‌شود. مفاهیمی نظیر خیر و شر، سفید و سیاه مطرح می‌شوند.

در وصیت‌های ماناس دیدگاه‌های فلسفی و اجتماعی ملت قرقیز انعکاس پیدا کرده است:

-وحدت و همبستگی ملت

-وفاق، دوستی و همکاری بین اقوام مختلف

-عزت ملی و میهن‌پرستی

-کار و زحمت و سخت‌کوشی منشأ رفاه و شکوفایی

-انسان‌دوستی، سخاوت و بردباری

-هماهنگی با طبیعت

-تحکیم و دفاع از مملکت قرقیز

اهمیت تاریخی و فرهنگی ماناس در آن است که در طول قرن‌ها بر شکل‌گیری سلایق اخلاقی و خوی و خلق ملی ملت قرقیز تأثیر اساسی گذاشته است. در این حماسه ضوابط اخلاقی در روابط انسان‌ها جایگاه ویژه دارد بنابراین این حماسه تا کنون جنبه تعلیمی خود را از دست نداده است.

متفکران مشهور حسن قایغی، تولوبای سینچی، سانچی سینچی

در دوران باستان قرقیزها به نیروهای اهریمنی اعتقاد داشتند. به شمن‌ها، پیش‌گویان، فال‌بینان و جادوگران احترام می‌گذاشتند. با وجود اعتقاد به بت‌پرستی، نیروهای ماوراءطبیعی و اساطیر، الحاد و بی‌دینی نیز رایج بود.

در اعتقادات قرقیزها بازمانده‌هایی از توتم‌پرستی حفظ شده است. به عنوان مثال، قبیله "بوقو" (به معنی گوزن) گوزن را جد خود می‌دانستند و بسیار محترم می‌شمردند.

حسن قایغی

در عین حال جهان‌بینی‌ای شکل می‌گرفت که منعکس کننده پیچیدگی‌های توسعه اجتماعی جامعه می‌باشد. مردم مورد اعتماد تبدیل به چهره‌های افسانه‌ای می‌شدند که می‌توانستد به مردم کمک کنند. حسن قایغی (حسن متحمل) به عنوان فیلسوف مبلغ در ذهن مردم مانده است. مبنای فلسفه و تبلیغات وی دعوت به همدردی و همدلی با مردم عادی، برقراری عدالت در جهان، محبت نسبت به انسان‌های دیگر و سرزمین خود بوده است.

ایده‌های تولوبای سینچی نیز معطوف است به ابراز همدلی با سرنوشت سخت اقشار مرحوم، دوستی و کمک به یکدیگر. این متفکر به عدالت حاکم اعتقاد داشت.

آثار سانچی سینچی فیلسوف قرن ۱۸ م. سرشار از انتقادات خان‌ها و بیگ‌ها و نظام حاکم بوده است. وی مردم را به مبارزه با ظالمان فرا می‌خواند. اما ارتباط ضعیف با مردم و بی‌سوادی مردم عامه اجازه نمی‌داد افکار وی گسترش پیدا کنند.

از انتقاداتی که می‌توان به این نسل از فیلسوفان وارد کرد این است که آنان راه و چاره‌ای واقعی برای رسیدن به عدالت اجتماعی مردم پیشنهاد نمی‌کردند زیرا آنها را می‌توان متفکران آرمانگرا دانست.

اندیشه‌های فلسفی و اخلاقی شعرای دموکرات

در جهان‌بینی شعرای دموکرات مانند تقتوقول، تغلوق ملدو، بارپی علی قول‌اف عشق به ملت، دعوت به عدالت، انتقاد از ثروتمندان جایگاه ویژه‌ای دارد. تقتوقول بنیان‌گذار شعر دموکراسی با مفهوم فلسفی است. وی یک نسل از شعرای مشهور را مانند تغلوق ملدو، خالق آکیف، عالم قول اوسنبایف و ... را تربیت کرد.

بایمبت عبدالرحمان اف (۱۹۴۲-۱۸۶۴ م.) متخلص به تغلوق ملدو شاعر، بداهه‌گو و روشن‌فکر بزرگ قرقیزی نقش مهم در ترویج افکار آزاد ایفا کرد. وی اشعار «گریه زن دهقان»، «گریه زن آهنگر»، «روباه و لک لک»، «الاغ و بلبل» را سروده است. شعرای این نسل در اشعار خود به شکل طنز و هجو تنبلی و بیکاری و طمع اقشار حاکم را مورد انتقاد قرار داده و به زبان تمثیلی اختلافات اجتماعی جامعه را نشان می‌دهند.

تغلوق ملدو

بارپی عالم قول اف سراینده ملی (۱۹۴۹-۱۸۸۴ م.) اشعار خود را خطاب به مردم گفته است. در آثار وی مردم با داشتن وضع دشوار ظلم و ستم نظام تزاری از یک طرف و بیدادگری‌های بیگ‌ها و روسای قبیله‌ها را از طرف دیگر تحمل می‌کنند. به این مضامین در اشعار وی "طمع خانان"، "آزادی یک روز می‌رسد" و ... پرداخته شده است.

بارپی علی قول اف

پس از پیروزی حکومت شوروی شعرای دموکرات در مبارزه در راه دستیابی به سوسیالیسم و منع باسمه چیها بطور فعال مشارکت داشتند. در سال‌های جنگ جهانی دوم از مردم برای دفاع از وطن و کمک به ارتش سرخ دعوت می‌کردند.

مسئله خیر و شر، زندگی و مرگ در آثار زمان‌گرایان

ریشه‌های مکتب زمان‌گرایی در قرآن، انجیل و تلمود سه اثر مهم ادیان توحیدی مشاهده می‌شود. این تفکر نیز در آثار متفکران دوره قراخانی مانند یوسف بالاساغونی و ... جایگاه دارد.

زمان نوع شعر کوتاه است که اندیشه‌های شاعر در خصوص روزگار معاصر را بیان می‌کند. در بیشتر اشعار نارضایتی از زمان و به فراموشی سپردن احکام اسلامی مطرح می‌شود. شاعران زمان‌گرا جامعه پدرسالار را جامعه آرمانی می‌دانستند و به حفظ گذشته به عنوان عصر طلایی فرا می خواندند. آنها دوران جدید را دوران غم (زار زمان) می‌دانستند و می‌گفتند که آخرالزمان نزدیک است.

آقین‌ها (شعرا) با پیشگویی فرا رسیدن آخرالزمان در عین حال به دنبال چاره‌ای واقعی برای برونرفت از وضعیت بحرانی و نجات بشر از آخرالزمان می‌گشتند. این افکار در اوایل قرن نوزدهم توسط آقین‌ها و متفکران قرقیزی به نام کالیقول، آرستان بیک و ملا قلیچ گسترش بیشتر یافت. مفاهیم "تار زمان" (تنگنای زمان)، "زار زمان" (زمان گریه و زاری) و "آخر زمان" (آخرالزمان) در دوره‌های محوری تاریخ زنده می‌شدند. این مفاهیم در شرایط بحرانی جوامع مطرح می‌شدند و در دوره‌های مساعد به فراموشی سپرده می‌شدند. اندیشه‌های آخرالزمانی نشان دهنده فقر و سختی‌های شدید جامعه بودند. پیروان مکتب زمانی به تأمل بیشتر در مورد مفهوم حیات و زندگی و تغییر زندگی دعوت می‌کردند.

کالیقول

در آثار کالیقول، آرستان بیک و ملا قلیچ (کتاب های آخر زمان و زار زمان) سوژه‌های غم و اندوه ملی مشاهده می‌شود و در عین حال نظام مردسالاری، ارباب سالاری ایدئالیزه می‌شود. کالیقول فقط در گذشته اسطوره‌ای و آمیخته با قصه‌ها آرمان و چاره‌ای برای رفاه مردم می‌دید. این شاعر از آینده هراس داشت. وی بدون اینکه روس‌ها و سیاستشان را بشناسد از ملحق شدن به روسیه تزاری واهمه داشت. در کتابش«آخر الزمان» وی مردم را به دین فرا می‌خواند و می‌گوید: هر آن کس که ریشه اصل و نسبش را بکند خشن خواهد شد، آنگاه برادر کوچک از برادر بزرگ حرف شنوی نخواهد کرد.

پیروان این مکتب صلح، عقل و منطق را مبنای سعادت جامعه می‌دانستند.

دوره حکومت شوروی و دوره معاصر

پس از وقوع انقلاب کبیر اکتبر پیش‌نیازهایی برای جهشی طبیعی در تفکر عمومی قرقیزها از جمله در ایجاد فلسفه ملی فراهم می‌شوند.

در دوره حکومت شوروی سطح آموزشی مردم ارتقا یافته، فرهنگ، علم توسعه می‌یابد. کادر ملی تربیت می‌شوند. فرهنگ مکتوب جای فرهنگ شفاهی را می‌گیرد و فلسفه تحت تأثیر مستقیم اندیشه‌های مارکسیسم کلاسیک رشد می‌کند. موسسات و دانشگاه‌های روسیه، اوکراین، بلاروس، قزاقستان و دیگر کشورهای خارجی در تربیت اولین کادر ملی قرقیزی کمک شایانی کرده بودند. محققانی مانند قره کیف، آلتیمیشف، جونوسوف، دولت کلدی اف، سالی اف، نارین بایف، عبداله اف، تابالدیف، امان علی اف، گرچکو، سیدیماتوف که جز نخستین کسانی بودند که به درجات کارشناسی ارشد و دکتری نایل شده بودند در دانشگاه‌های شهر مسکو تحصیل کردند.

ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسمحاکم در دوره حکومت شوروی یک جهان‌بینی یا فلسفه سیاسی بود که بر اساس مارکسیسم و لنینیسم شکل گرفته و در پی تأسیس دولت سوسیالیستی و توسعه آن در آینده بود. مارکسیست-لنینیست‌ها بسته به فهمشان از مارکسیسم و لنینیسم، از گروهی از دیدگاه‌ها حمایت می‌کنند، اما به‌طور کلی از دیدگاه‌هایی همچون حزب پیشتاز، نظام تک‌حزبی، تسلط دولت بر اقتصاد،انترناسیونالیسم، ضدیت بادموکراسی بوژواییو ضدیت باسرمایه‌داریپشتیبانی می‌کنند.

هدف مارکسیسم-لنینیسم، توسعه دولت به یک جمهوری سوسیالیستی از طریق رهبری انقلابی پیشرو است که به عنوان بخشی از طبقه کارگر در نتیجه دیالکتیک پیکار طبقاتی به آگاهی طبقاتی می‌رسد. دولت سوسیالیستی که بازنمایاننده "دیکتاتوری پرولتاریا" (در برابر دیتاتوری بوژوازی) است، به وسیله حزب پیشتاز انقلابی و از خلال پروسه سانترالیسم دموکراتیک که لنین از آن به عنوان "تنوع در مباحثات و وحدت در عمل" یاد می‌کند، اداره می‌شود.

در دانشگاه‌ها گروه‌های تخصصی فلسفه دایر می‌شود. در فرهنگستان علوم قرقیزستان گروه فلسفه و حقوق در سال ۱۹۵۹ ، دانشکده فلسفه و حقوق در سال ۱۹۶۴ افتتاح می‌شوند.

از دهه ۱۹۵۰ در انستیتوی فلسفه و حقوق فرهنگستان علوم قرقیزستان و دانشگاه‌های برتر کشور مقطع کارشناسی ارشد و دکتری فلسفه دایر می‌شود.

با توسعه فلسفه به عنوان رشته مستقل مباحث تاریخی و فلسفی، شناخت واقعیت، جهان‌بینی قرقیزها پیش از وقوع انقلاب اکتبر، مسائل حفظ میراث فرهنگی معنوی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

با گسترش زبان ادبی قرقیزی و ظهور قشری از روشنفکران ملی، فیلسوفان قرقیزی به مفاهیمی مانند عقل، علم، قانونمندی، آگاهی، هستی، ایدئالیسم، ماتریالیسم و ... در آثارشان می‌پردازند.

از اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل ۱۹۶۰ تحقیقاتی در علوم زیباشناسی، جامعه شناسی، الحاد انجام شده و از اواسط دهه ۶۰ آثاری در خصوص اخلاق منتشر شده است.

در دوره تسلط ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی تا حدی مسایل دین، الحاد علمی و در اوایل ۱۹۹۰ مسایل علوم سیاسی توسط آرتیکبایف، جوروبیک اف، آخوند اف، عبداله اف مورد پژوهش قرار گرفت.

در حال حاضر تعداد کل پژوهشگران و اساتید فلسفه دانشگاه‌ها حدود ۳۰۰۰ نفر می‌باشد که از میان آنها ۳ نفر آکادمیسین فلسفه (سالی اف، کاکی اف، قریب قول اف)، ۳ نفر فوق دکتری از آکادمی علوم قرقیزستان و حدود ۳۰ نفر از دکتران و استادان تمام و بالای ۱۰۰ نفر با درجه کارشناسی ارشد فلسفه هستند.

در سال‌های اخیر با توجه به کاهش سطح سواد و بنابر مشکلات اقتصادی کمتر رشته فلسفه را به عنوان رشته تحصیلی انتخاب می‌کنند.

تعداد دانشجویان کارشناسی ارشد رشته فلسفه در دانشگاه‌های قرقیزستان

رشته

۲۰۰۹

۲۰۱۰

۲۰۱۱

۲۰۱۲

۲۰۱۳

فلسفه

۸۹ نفر

۱۵۱ نفر

۷۷ نفر

۶۲ نفر

۴۴ نفر

تعداد فارغ التحصیلان رشته فلسفه (مقطع کارشناسی ارشد)

رشته

۲۰۰۹

۲۰۱۰

۲۰۱۱

۲۰۱۲

۲۰۱۳

فلسفه

۲۷ نفر

(بدون دفاع از رساله)

۳۲ نفر

(که فقط ۱ نفر از

رساله خود دفاع

نموده است)

۲۲ نفر

(بدون دفاع از

رساله)

۲۶ نفر

(که فقط ۱ نفر

از رساله خود

دفاع نموده است

۲۱ نفر

(که فقط ۱ نفر

از رساله

خود دفاع

نموده است

تعداد دانشجویان مقطع دکتری رشته فلسفه در دانشگاه‌های قرقیزستان

رشته

۲۰۰۹

۲۰۱۰

۲۰۱۱

۲۰۱۲

۲۰۱۳

فلسفه

۴ نفر

۴ نفر

۴ نفر

۳ نفر

۸ نفر

تعداد فارغ التحصیلان رشته فلسفه (مقطع دکتری)

رشته

۲۰۰۹

۲۰۱۰

۲۰۱۱

۲۰۱۲

۲۰۱۳

فلسفه

-

۲ نفر

(بدون دفاع از رساله)

-

۲ نفر

(بدون دفاع از رساله)

۱ نفر

(بدون دفاع

از رساله )

در چند سال اخیر تحقیقات فلسفی در بیش از ۱۰۰ اثر مهم اعم از تک تألیف و کتاب درسی منعکس شده است. در شرایط معاصر فیلسوفان قرقیزی نیز به گرایشات جدید در علم فلسفه جهانی نظر دارند. مهمترین مباحثی که در واحد درسی فلسفه در قرقیزستان تدریس می‌شود شامل بررسی تفکر فلسفی قرقیزها پیش از انقلاب اکتبر، سیر تاریخی تفکر اجتماعی و فلسفی قرقیزها از دوران باستان تا اوایل قرن بیستم، فلسفه دوره شوروی، جهان‌بینی ماتریالیسم علمی، دیالکتیک آگاهی و زبان، علم متن‌شناسی، معنی‌شناسی ارزش‌های معنوی قرقیزی و تمدن بشری، انسان و طبیعت، نقش اساطیر و عقاید اولیه در تفکر قرقیزها، جهان‌بینی و میراث یوسف بالاساغونی، محمود کاشغری، حسن قایغی، تولوبای سینچی و ...، مفاهیم ضرورت و اتفاق در آثار متفکران یونان و شرق و ... می‌باشد.

امروزه قطب اصلی علم فلسفه در قرقیزستان در آکادمی علوم، دانشگاه‌های ملی و تربیت معلم آرابایف قرقیزستان می‌باشد.

شایان توجه است که در دانشگاه‌های قرقیزستان درس فلسفه به عنوان واحد اجباری در سال اول تمامی رشته‌ها تدریس می‌شود. اما مانند گذشته کماکان توجه بیشتر به فلسفه غربی داده می‌شود و چهره‌های فلسفه شرقی مانند ابن سینا، فارابی و ... بطور گذرا تدریس می‌شود هر چند که پس از کسب استقلال قرقیزستان گرایش بیشتر در انتخاب موضوعات تحقیقات علمی در شناخت فلسفه ملی و فلسفه شرقی (عربی- فارسی) مشاهده می‌شود. در همایش‌های علمی نیز علاقه پژوهشگران قرقیز برای مطالعه فلسفه اسلامی (ایرانی – اسلامی) دیده شده است.

به رغم اینکه در هر یکی از موسسات آموزشی قرقیزستان گروه‌های فلسفه دایر هستند، اما انجمن فیلسوفان قرقیزستان به عنوان یک تشکل در این کشور تأسیس نشده است.

به هر حال پیشنهاد می‌شود ارتباطی بین جامعه فیلسوفان قرقیز و انجمن حکمت و فلسفه ایران برقرار شده تا بلکه زمینه ای برای راه اندازی دوره‌های آموزشی فلسفه اسلامی – ایرانی و یا برگزاری همایش‌های علمی در قرقیزستان فراهم شود.

منابع:

سازمان آمار قرقیزستان stat.kg (آمار علم و آموزش در قرقیزستان در سال های ۲۰۰۹-۲۰۱۳) عوامل ظهور فلسفه قرقیزی https://sibac.info/conf/science/xxxi/۴۷۱۶۵ کتاب باقیرغانی https://ru.wikipedia.org/wiki/Бакырган_Китабы کتاب یوسف بالاساغونی www.roerichs.com › Газета "Содружество" › Газета «Содружество», №۱۳-۱۴ فلسفه حماسه ماناس www.eposmanas.ru/?page=۵۶۵ ماناس منشأ فلسفه قرقیزی moodle.intuit.kg/mod/resource/view.php?id=۶۹۸۲ مراحل تاریخی توسعه علم فلسفه در قرقیزستان cheloveknauka.com › Философские науки › История философии آثار مکتب زمانی www.fullhistoria.ru فلسفه آقین‌های دموکرات moodle.intuit.kg/mod/resource/view.php?id=۶۹۸۲

ارسالی از رایزنی فرهنگی ایران در قرقیزستان

- باسماچیاننام گروهی ازمسلمانهایآسیای میانه‌ است که در بین سال‌های ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۹ (برابر ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۰) شورش‌هایی را بر ضدشورویانج

منبع: بی باک نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bibaknews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بی باک نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۹۵۸۹۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه جایگاه بی‌نظیری دارد

ایسنا/اصفهان عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان با بیان اینکه پایه‌های قوی و ریشه‌دار تفکر فلسفی، پیش از دوران صفویه و از مکتبی است که باید آن را «مکتب فلسفی متقدمین اصفهان» نامید، گفت: در مکتب فلسفی اصفهان، فقه و فلسفه و حکمت یک‌جا جمع شد و می‌توان به آن عنوان رویکرد فلسفیِ جامع داد.فیلسوفان ما همواره آرزو داشتند تا دین و فلسفه را یکی بدانند که در همین اصفهان و با اندیشه‌های میرداماد محقق شد.

علی کرباسی‌زاده اصفهانی، در ابتدای نشست علمی «مکتب فلسفی اصفهان» که امروز شنبه (۹ اردیبهشت‌ماه)، و به مناسبت نکوداشت هفته فرهنگی اصفهان در محل دفتر تبلیغات اسلامی استان اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: مکتب فلسفی اصفهان اصطلاحی است که جای خالی آن دیده می‌شد و خوشبختانه امروزه جایگاه خود را یافته است. وقتی در یک دیاری تعدادی فیلسوف در حد میرداماد و میرفندرسکی ظهور می‌کنند و باعث رونق علم در مدارس و حتی خیابان‌ها و در واقع بین مردم می‌شوند، از رشد و توسعه بسیار و در خور تأمل فلسفه در اصفهان حکایت دارد که ما از آن با عنوان مکتب فلسفی اصفهان یاد می‌کنیم.

عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان ادامه داد: نمی‌توان انکار کرد که جریانی قوی در دوران صفویه شکل گرفت. با این‌حال نباید ظهور و ریشه مکتب فلسفی اصفهان را به این دوران نسبت داد. از مدت‌ها پیش‌تر و از قرون سوم و چهارم فلسفه در اصفهان پا گرفت.

این مدرس فلسفه شهرمان افزود: خیلی‌ها نمی‌دانند که ابن‌سینا در اصفهانِ ما زیسته و چه فعالیت گسترده‌ای در فلسفه داشته است. یکی از پایه‌های فلسفی شهر را همین ابن‌سینای مشائی شکل داد. گروه‌های فکری بسیار دیگری نیز مانند اسماعیلیان قبل از صفویه در این شهر بودند.

این فلسفه‌دان تأکید کرد: ما پیش از صفویه ابن‌مسکویه را داشتیم که فیلسوفی بی‌نظیر بود و شخصیتی جهانی دارد. ابن‌مسکویه در اصفهان زیست و تعالی یافت و درگذشت. اما متأسفانه امروزه مقبره او مهجور است و شهرداری اصفهان به آن توجه جدی نمی‌کند.

کرباسی‌زاده با اشاره به این نکته که ما در تاریخ اصفهان می‌توانیم از اصطلاحی به نام «مکتب فلسفی متقدم» استفاده کنیم، تصریح کرد: پایه‌های قوی و ریشه‌دار تفکر فلسفی را از پیش از دوران صفویه و با عنایت به شخصیت‌هایی که اشاره کردم و البته باز هم می‌توان نام برد، مکتبی است که باید آن را «مکتب فلسفی متقدمین اصفهان» نامید. اگر فلسفه ابن‌سینا را که در اصفهان تعالی یافت و بر روی فلسفه کار کرد، از اسلام حذف کنیم دیگر فلسفه ما حرفی برای گفتن ندارد و تهی می‌شود. ابن‌سینا مؤسس مکتب فلسفی متقدم ما است.

این پژوهشگر در ادامه و با نظر به همان فیلسوفان قبل از صفویه بیان کرد: حتی خیام که از نیشابور به اصفهان آمد و مدت‌ها در این شهر زیست، فقط شاعر و منجم نبود، بلکه فیلسوفی بی‌نظیر هم محسوب می‌شد. اندیشه‌های فلسفی او در همین اصفهان و مکتب فلسفی متقدم بالیده شد.

برآمدن فلسفه اصفهان از متون روایی

این پژوهنده فلسفه سپس یادآور شد: ریشه‌های اصفهان در علوم عقلی چنان است که کسانی همچون شیخ محمود اصفهانی صاحب «شرح قدیم» را داریم. خاندان ابن‌ترکه نیز از خانواده‌های مهم فلسفه‌دان در اصفهان بودند. حتی فلاسفه‌ای هستند که دوره‌های کاملی از فلسفه را نوشته‌اند و ما در تحقیقات نو به شناسایی‌شان‌ در شهر اصفهان موفق شده‌ایم.

وی گفت: کمره‌ای اصفهانی نیز از فیلسوفان بزرگ است که اصطلاح «حکمت متعالیه» را حتی قبل از میرداماد به کار گرفت. با این پیشنه قوی جالب است که مکتب فلسفی اصفهان در اصفهان شکل گرفت و مذهب اهل سنت در آن ریشه‌دار بود. خاک و جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه نکته‌ها و جایگاهی بی‌نظیر دارد. حتی دوران ساسانیان و بیش از ۲۰۰۰ سال پیش نیز اسنادی در خصوص فلسفه در این شهر یافت شده است. اصفهان دیاری بی‌نظیر در فلسفه است که بیشتر تاریخش را هم غیراصفهانی‌ها نوشته و تأیید کرده‌اند.

این پژوهشگر و محقق تاریخ مکتب فلسفی اصفهان در ادامه، حوزه‌های علمیه اصفهان و دیگر نقاط جهان اسلام را مقایسه و توصیف کرد: برترین دیدگاه‌های فلسفی و قوی‌ترین فلاسفه جهان اسلام در اصفهان ظهور و رشد کردند. علوم عقلی و نقلی در اصفهان مسالمت‌آمیز پیش رفتند و کامل‌کننده یکدیگر هستند.

او به کاربرد مکتب درباره فلسفه اصفهان هم نگاه کرد و توضیح داد: وقتی می‌گوییم مکتب فلسفی اصفهان، مقصود مجموعه‌ای از نگرش‌ها، دیدگاه‌ها، کنش‌ها و... است که در آثار هنرمندان و فلاسفه و اهل علم اصفهان ظهور و بروز یافته است. نقطه مشترکی وجود دارد که در تأملات فلسفی تمامی آنان یافتنی است. برآمدن فلسفه اصفهان از متون روایی همان نقطه و فصل مشترک به شمار می‌آید که نباید آن را دست‌کم گرفت.

کرباسی‌زاده در ادامه توضیحاتش دربارۀ مکتب فلسفی اصفهان خاطرنشان کرد: آثار نوشته‌شده در مکتب فلسفی اصفهان به‌اندازه آثار نوشته‌شده در همه نقاط ایران است که بسیار درخور تأمل به حساب می‌آید. دوسوم حواشی و تعلیقات نگاشته‌ شده بر فلسفه ابن‌سینا که در تاریخ علم مطرح است به اصفهان تعلق دارد.

این متخصص فلسفه ایران و اسلام اظهار کرد: فیلسوفان اصفهانی نکته‌های نغز و نابی را از روایت‌های اسلامی استخراج کردند و بسط دادند که اقدامی شایان توجه است. از طرفی، تعارض‌هایی در بحث‌های فلسفی این شهر شکل گرفت که نشان‌دهنده پویایی و گستردگی بحث‌های فلسفی در این دیار است. فلاسفه اصفهان با مهارت تمام به این تعارضات و در دوران صفویه پاسخ دادند.

این پژوهشگر و مدرس  فلسفه گفت: ما مدارس مختلفی داشتیم که اختلافاتی بینشان بود و هرکدام در شاخه‌ای رشد کردند. این تنوع فکری و فلسفی نیز در شهر اصفهان درخور اعتناست. شیخ بهایی یکی از شخصیت‌های همین دوران صفوی است که در فلسفه درخشید.

او سپس به فعالیت فلسفی شاهان صفوی اشاره و بیان کرد: در فلسفه این عصر نیاز به متون شیعی داشتیم و شاهان صفوی نیز همسو با این نیاز از فلاسفه جهان اسلام  دعوت کردند. این را هم باید در نظر داشت که اصفهان فقط صاحب یک مکتب فلسفی نبود، بلکه مکتبی جداگانه در فقه و فقهات نیز  داشت. این فقه سرتاسر با معنویت و حکمت سرشته است.

عضو هیئت‌علمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان اظهار کرد: در اصفهان هرگز رویکرد اخباری افراطی شکل نگرفت و بین اندیشمندان آن راه نیافت. این مسئله را مدیون مکتب قوی فلسفی اصفهان هستیم. بزرگ‌ترین عالمان رجالی نیز در اصفهان ظهور کردند. تمام کتب حدیثی در اصفهان نوشته شده است که پشتوانه این رونق نیز حکومت صفویان بود.

این محقق فلسفه و دین خاطرنشان کرد: شاهان صفوی مروج تفکر عقلی، فلسفه و فرهنگ بودند و خدمات مهمی در این مسیر داشتند. امیدوارم این میراث را قدر بدانیم و از آن پاسداری کنیم. میرفندرسکی، اولین فیلسوف تطبیقی، در همین مملکت صفوی ظهور کرد. این بُعد از زندگی او در جهان اسلام دارای اهمیت بسیاری است. اما چنین مسائلی متأسفانه امروزه دست‌کم گرفته می‌شود.

تحقق آرزوی اتحاد دین و فلسفه در اصفهان

کرباسی‌زاده در پاسخ به این سؤال خبرنگار ایسنا که «سرنوشت مکتب فلسفی اصفهان پس از صفویان چه شد و آیا این رونقی که فرمودید در دوره‌های دیگر و حتی عصر ما وجود دارد یا خیر؟» گفت: در این نشست تا دوران صفویه بحث شد، اما در دوران پس از آن نیز نشانه‌های رونق فلسفه در اصفهان بسیار است. در اینجا دوران قاجار و آخوند ملاعلی نوری را مثال می‌زنم که در اصفهان از ۲۳سالگی و حدود ۷۰ سال تدریس کرد، شمار شاگردانی که تربیت کرد بسیار زیاد است، در دوران فتحعلی‌شاه شهرت فراوانی یافت و این شاه نیز او را به تهران دعوت کرد تا مدرس مدرسه تازه‌تأسیس فتحعلی‌شاه قاجار در مرکز شود.

او در ادامۀ پاسخ خود چنین گفت: این روحانی پاسخ می‌دهد که من در بین شاگردانم فقط ۴۰۰ مجتهد دارم که نمی‌توانم ترکشان کنم و باید اصفهان بمانم. فتحعلی‌شاه از او می‌خواهد که یکی از شاگردانش را به‌جای خودش به تهران بفرستد. بنابراین، نوری هم ملا زنوزی از نامدارترین شاگردان خود را راهی تهران، پایتخت ایران می‌کند. از ورود زنوزی به تهران است که مکتب فلسفی این شهر شکل می‌گیرد. این مکتب فلسفی در ادامه به سبزوار و عتبات و قم هم راه پیدا می‌کند و هنوز نشانه‌های پویایی و آثارش را می‌بینیم.

این مدرس دانشگاه اضافه کرد: اینکه ما الآن مکتب فلسفی اصفهان در شهرمان داریم، سؤالی نیست که بتوان به آسانی پاسخ گفت. در حال حاضر، فلسفه اسلامی ما وضعیتی بسیار پیچیده دارد و اختلافات زیادی در آن ظهور کرده است. اگر بخواهیم بگوییم امروز هم مکتب فلسفی اصفهان به‌طور مشخص فعال است یا خیر به بحث‌ها و بررسی‌های گسترده‌تری نیاز دارد، زیرا فلسفه در ایران امروز قلمرو جدیدی یافته است.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • پایان تملک پروژه باغ مزار مشاهیر قم تا یک ماه آینده
  • اتمام تملک پروژه باغ مزار مشاهیر قم تا یک ماه آینده
  • مجموعه ۹ جلدی بن‌مایه‌های فلسفه دین رونمایی می‌شود
  • چالشی به نام بلاتکلیفی جاده سلامت در بجنورد
  • جغرافیای اصفهان از منظر علم فلسفه جایگاه بی‌نظیری دارد
  • گود مشاهیر جوین میزبان چوخه کاران
  • عرضه «صفات الهی» در کتابفروشی‌ها
  • آیت‌الله مطهری فیلسوف زمان و یکی از متفکرین انقلاب بود
  • شناساندن حضرت حجت(عج) به جهانیان؛ اولین گام ظهور
  • زندگی سخت است آیا فلسفه می‌تواند کمک کند؟